خدایا اینترم را نت بفرما!

ساخت وبلاگ
ﻧﻨﺪ ﻨﺠﺮﻩ‌ﺍی ﺸﺖ ﺻﻠﻴﺒﻢ ﺑﺎﺷﺪ ﻧﻨﺪ ﻣﻴﺮﻭﻓﻮنی ﺩﺍﺧﻞ ﺟﻴﺒﻢ ﺑﺎﺷﺪ   ﻧﻨﺪ ﺍﻳﻦ  اس ام ﺍﺱ ﺩﺭ ﺟﺎیی ﺛﺒﺖ ﺷﻮﺩ ﻧﻨﺪ ﺮﻳﻪی ﺸﺖ ﺗﻠﻔﻦ ﺿﺒﻂ ﺷﻮﺩ   ﻧﻨﺪ ﺷﺎﻫﺪ ﺩﻋﻮﺍﻣﺎﻥ ﺩﺭ ﻣﺎﺷین‌اند ﻧﻨﺪ ﺩﺍﺧﻞ ﺣﻤّﺎﻡ، ﺗﻮ ﺭﺍ میﺑﻴﻨﻨﺪ   ﻧﻨﺪ ﺍﺳﻢ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺩﻫﻨﺶ ﺑﺨﺶ ﻨﺪ ﻧﻨﺪ ﺭﺍﺯ ﻣﺮﺍ ﺗﻠﻮﻳﺰﻳﻮﻥ ﺨﺶ ﻨﺪ   ﻧﻨﺪ میﺩﺍﻧﺪ ﺁﻧﻪ ﻪ ﻣﻦ میﺩﺍﻧﻢ ! ﻧﻨﺪ ﺲ ﻓﺮﺩﺍ، ﺗﻴﺘﺮ ِ ﻳ ِ  ﻴﻬﺎﻧﻢ   ﻧﻨﺪ ﺭﺧﻨﻪ ﻨﺪ ﺩﺭ ﺩﻝ ﺍﻳﻤﺎﻧﻢ ﺷ ﻧﻨﺪ ﻟﻮ ﺑﺪﻫﻢ ﺍﺳﻢ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺯﻳﺮ ﺘ   ﻧﻨﺪ ﻧﺎﻣﻪی جعلی ﻣﺮﺍ ُﺴﺖ ﻨﻨﺪ ﻧﻨﺪ ﺍﻳﻨﻬﻤﻪ ﺑﺪ، ﻗﻠﺐ ﻣﺮﺍ ﺳﺴﺖ ﻨﻨﺪ   ﺗﻠﺨﻢ ﻭ ﺣﻞ ﺷﺪﻩ ﺎﺑﻮﺱ ﻭﺟﻮﺩﻡ ﺩﺭ ﺳﻢ ﻏﻴﺮ ﺗﻮ ﺍﺯ ﻫﻤﻪی ﺁﺩﻡ ﻫﺎ میﺗﺮﺳﻢ   ﻫﻤﻪ ﺩﺍﻧﺴﺘﻪ ﻭ ﻧﺎﺩﺍﻧﺴﺘﻪ ﺟﺎﺳﻮﺳﻨﺪ ! ﺩﺳﺘﺸﺎﻥ ﺣﻠﻘﻪی ﺩﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺗﻮ ﺭﺍ میﺑﻮﺳﻨﺪ   ﻟﺨﺖ ﺩﺭ ﺟﻴﻎ ﺗﺮﻳﻦ ﻟﺤﻈﻪی ﺗﺨﺘﺖ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻓﺮ ِ ﺩﺭ ﺭﻓﺘﻦ ِ ﺍﺯ ﻫﺮ ﺷﺐ ِ ﺳﺨﺘﺖ ﻫﺴﺘﻨﺪ   ﺧﺴﺘﻪﺍﻡ ﺍﺯ ﺷﺐ ﻧﻔﺮﻳﻦ ﺷﺪﻩ ﺩﺭ بیﺭﺣﻤﻲ ﺧﺴﺘﻪﺍﻡ ... ﻣﻲ ﺗﺮﺳﻢ ... ﻭ ﺗﻮ ﻓﻘﻂ میﻓﻬﻤﻲ ...! ﺎشکی ﺁﺧﺮ ﺍﻳﻦ ﺳﻮﺯ، ﺑﻬﺎﺭی ﺑﺎﺷﺪ ﺎشکی ﺩﺭ ﺑﻐﻠﺖ ﺭﺍﻩ ﻓﺮﺍﺭی ﺑﺎﺷﺪ   ﺎشکی ﺍﺯ ﻫﻤﻪ مخفی ﺑﺸﻮﺩ ﺍﻳﻦ ﺷﺎﺩی ﺎشکی ﻭﺻﻞ ﺷﻮﺩ ﻋﺸﻖ ﺗﻮ ﺑﻪ ﺁﺯﺍﺩی ﺎشکی ﺑﺪ ﻧﺸﻮﺩ ﺁﺧﺮ ِ ﺍﻳﻦ ﻗﺼّﻪی ﺑﺪ کاشکی ﺑﺎﺯ ﺑﺨﻮﺍﺑﻴﻢ ... ﻭلی ﺗﺎ ﺑﻪ ﺍﺑﺪ ...   ﻧﻨﺪ ﺩﺍﺭ، ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﺭﺧﺘﻢ ﺑﺎﺷﺪ ﻧﻨﺪ ﻣﻴﺮﻭﻓﻮنی ﺩﺍﺧﻞ ﺗﺨﺘﻢ ﺑﺎﺷﺪ شاعر : سید مهدی موسوی **** با تشکر از دوست ع خدایا اینترم را نت بفرما!...
ما را در سایت خدایا اینترم را نت بفرما! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : edonyaeshaeran7 بازدید : 243 تاريخ : چهارشنبه 22 دی 1395 ساعت: 4:45

با تواَم عشق قسم خورده پنهانی ِمن با تواَم بی خبر از حال و پریشانی ِ من با تواَم لعنتیِ خالی از احساس بفهم بی قرارت شده ام شاعره خاص بفهم لعنتی خسته ام از دوری و بی تاب شدن پای دلگیرترین خاطره ها آب شدن لعنتی خسته ام از حال بدم، زخم نزن بی تو محکوم به حبس ابدم، زخم نزن باورم کن که به چشمان تو معتاد منم پادشاهی که به جنگ آمد و افتاد منم قافیه باختم و شعر سرودم یعنی به هر آن کس که تو را دید، حسودم یعنی . . . نفسم بندِ تو و درد مرا می خواند بعدِ تو حسرت دنیا به دلم می ماند شاعر: پویا_جمشیدی ****   آرامش یک رویا!(AR)  خدایا اینترم را نت بفرما!...
ما را در سایت خدایا اینترم را نت بفرما! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : edonyaeshaeran7 بازدید : 191 تاريخ : چهارشنبه 22 دی 1395 ساعت: 4:45

1 بلند می خوابم بلند می شوم و بلند می بافم رویای گیسوانت را که به افسون هزار رنگ شب هایم را گره ای کور بسته اند. فرقی نمی کند یلدا باشد  یا شبی دیگر وقتی گره های گیسوانت  به دستان  دیگری  گشوده می گردد. 2 آسان می بافی رویای این شب بلند را گیسوانت را باز کن!! هزاران یلدا کنار هم دیدن دارد. 3 هرشب به گیسوان بلندت می اندیشم کدام شب، یلدا نیست؟؟؟ 4 این روزها که با منی ای کاش تمام شب ها یلدا باشد 5 وقتی تو نیستی تمام شب های سال یلداست  شاعر: حمیدرضا_سلیمانی خدایا اینترم را نت بفرما!...
ما را در سایت خدایا اینترم را نت بفرما! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : edonyaeshaeran7 بازدید : 186 تاريخ : چهارشنبه 22 دی 1395 ساعت: 4:45

با همه بی سر و سامانی ام باز به دنبال پریشانی ام طاقت فرسودگی ام هیچ نیست در پی ویران شدنی آنی ام آمده ام بلکه نگاهم کنی عاشق آن لحظه طوفانی ام دلخوش گرمای کسی نیستم آمده ام تا تو بسوزانی ام آمده ام با عطش سالها تا تو کمی عشق بنوشانی ام ماهی برگشته ز دریا شدم تا که بگیری و بمیرانی ام خوبترین حادثه می دانمت خوبترین حادثه می دانی ام؟ حرف بزن ابر مرا باز کن دیر زمانیست که بارانی ام حرف بزن حرف بزن سالهاست تشنه یک صحبت طولانی ام ها به کجا می کشی ام خوب من ها نکشانی به پشیمانی ام شاعر:  محمد علی بهمنی **** آرامش یک رویا!(AR)  خدایا اینترم را نت بفرما!...
ما را در سایت خدایا اینترم را نت بفرما! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : edonyaeshaeran7 بازدید : 198 تاريخ : چهارشنبه 22 دی 1395 ساعت: 4:45

 مثنوی یلدا نامه   شب یلدا و ما در شب نشینى  پر از آجیل وپسته ظرف چینى تمام آشنایان دور هم جمع همه بر گرد هم پروانه وشمع یکى از بستگان گفتا ز یک سو که شد تایید حرف پخته او هوا سرداست و مى خواهم شوم گرم چه مى چسبد ؟لبوى پخته ى نرم سرشب تا لبوى سیر خوردیم سخن را تا کجاها که نبردیم رفیق بذله گوى جک بلد را بگفتم حق نگهدارد نند را بگو چیزى که امشب را بخندیم در غم را بیا یک شب ببندیم ز یزدى مشهدى از اصفهانى  زشیرازى وهر جایى که دانى تمام لهجه ها را چون بلد بود به شیرینى گفتارش بیافزود  پس از آن صاحبِ خانه چنین گفت به حرفش جمع مهمان آفرین گفت  بگفتا آورم یک سینى چاى  که پیچد عطر وبوى آن به هر جاى چه چاى زعفرانى قند پهلو که قندى از گلاب و هل برِاو بگفتا شام پختم من چه چیزى؟ همه گفتند معلوم است دیزى خصوصا دیزى سنگى ـ تنورى گرسنه را شفا بخشد چه جورى! بشد مهمان دوباره گرم خوردن  چو دزدان !خوردن و اینگونه بردن! به خود گفتم بخور تا که نبازى زدم با مشت بر فرق پیازى  دو لپى نان ودیزى خوردم آن شب به استعداد خود پى بردم آن شب خلاصه من در آن یلداى ماضى ز خود کردم شکم را خوب راضى برفتم پس و پس و کنجى خ خدایا اینترم را نت بفرما!...
ما را در سایت خدایا اینترم را نت بفرما! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : edonyaeshaeran7 بازدید : 202 تاريخ : چهارشنبه 22 دی 1395 ساعت: 4:45

از نگاهِ روےِ تو ، دل سیر مےگردد مگر ! آخر آدم با تو باشد ، پیر مےگردد مگر ! با نگاهے قلبِ من را ڪرده‌اے مالِ خودت شهر با یڪ حملہ‌اے تسخیر مےگردد مگر ! لحظہ‌ےِ دیدار عڪست نیز خشڪم مےزند بےطناب ، این دست و پا زنجیر مےگردد مگر ! عاشقم باشے ، نباشے ، سرد باشے یا ڪہ گرم حسِّ عاشق لحظہ‌اے تغییر مےگردد مگر ! در میان حسِّ من ، هر واژه عاجز مانده است آتش دل با سخن تعبیر مےگردد مگر !   شاعر : ؟؟؟ **** با تشکر از دوست عزیز:  мдjiD ××آریایــــــــیها×× خدایا اینترم را نت بفرما!...
ما را در سایت خدایا اینترم را نت بفرما! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : edonyaeshaeran7 بازدید : 171 تاريخ : چهارشنبه 22 دی 1395 ساعت: 4:45

آه دکتر! سرِ من درد بزرگی شده است بره ی لعنتی ام عاشق گرگی شده است سرد شد از تن من... دل به خیابان زد و رفت گرگِ من بره نچنگیدهِ به باران زد و رفت...   آه دکتر! لبِ او «صبر و ثباتم» می داد بوش «وقت سحر از غصه نجاتم» می داد! آه دکتر! نفست گم شده باشد سخت است نفست همدم مردم شده باشد... سخت است آه دکتر! سرِ من درد بزرگی دارد بره ام میل به بوسیدن گرگی دارد... دکتر این بار برایم نمِ باران بنویس دو سه شب پرسه زدن توی خیابان بنویس... شاعر : مهتاب یغما **** با تشکر از دوست عزیز:  мдjiD ××آریایــــــــیها×× خدایا اینترم را نت بفرما!...
ما را در سایت خدایا اینترم را نت بفرما! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : edonyaeshaeran7 بازدید : 230 تاريخ : چهارشنبه 22 دی 1395 ساعت: 4:45